نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





استادحسین پناهی

عشق را به مدرسه بردند تا کتک بزنند.

 

تنها دوست عشق در مدرسه ، درس هندسه بود.

از شيميی فقط زاج سبز به يادش ماند و از فيزيک هرگز هيچ نفهميد.

 

عشق را به دانشگاه بردند تا کافر شود.

وقتی دکتر شد مادرش مرده بود.

به جای گريه کردن منطق خواند ... نتيجه از صغری ها و کبری ها

درد بی دليلی شد در دل عشق.

ميل به برگشتن داشت.

از هر کوچه ای که می رفت به خانه ی مادريش نرسيد.

وقتی فيلسوف شد به سوی هر گلی که رفت آن گل پژمرد.

عشق خدا را می خواست.

واز هر طرف که می رفت به صورت خود بر می خورد.

عشق را در برابر آيينه بردند تا خود را به ياد آورد.

در آيينه ، کودک پيری می گريست.

 

                                                   استاد حسين پناهی 


[+] نوشته شده توسط حامد در 18:52 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد